رباعی

متن مرتبط با «چشمه» در سایت رباعی نوشته شده است

دوستم گفت خوب خواهد شد حال و روز کویر با چشمه جلیل واقع طلب

  • دوستم گفت خوب خواهدشدحال و روز ِ کویر با چشمهتوچه تجویز می‌کنی دکترچند تاچشمه، چند تا چشمه؟, ...ادامه مطلب

  • یک نفر مثل آب چشمه زلال جلیل واقع طلب

  • شرحی‌ازمیرزاکوچک‌خاندرفصولی‌سیاه‌ از این‌ پیشروزگاری غریب و پرتشویشروزهایی که مثل شب بودندهمه بوجهل و بولهب بودنددر شیوع ِ هماره ی بیداددر فصولی که باغ جان میدادیکنفر ایستاد مثل ِ درختسبز شد میوه داد مثل درختشد سپیدار و زد عَلَم برکوهجنگلی شد دلاور و نستوهرفت و در بیشه آشیانه گرفتعشق ِ اشراقی اش زبانه گرفتمثل ققنوس آتشش گل‌ کردبا زمستانیان تقابل کرد✍شهر آن روزها کسالت داشتمرض ِ مُزمِن ِ جهالت داشتکوچه ها غرق ِ شامیان بودنددر حصار ِ حرامیان بودندشهر، مفلوک بود بیش از پیشساز ِ غم کوک بود بیش از پیشسفره ها از همیشه خالی ترخوان کفتارها رجالی ترشهر در ورطه ی هلاکت بودمملو از نکبت و فلاکت بودداس ها سهم ِ باغ ها بودندکوچه خوانان کلاغها بودنداز عقابان کسی سراغ نداشتشهر انگار جز کلاغ نداشت✍فصل ِ عرفان ‌و ائتلاف نبودهیچکس از ستم معاف نبودنقد ِ بازار ِ گل کسادی داشتخار، بازار ِ غیرِ عادی داشتمردم از اضطراب می گفتندبه رهایی سراب می گفتنداز اَسَف چشم ِ مادران تر بودوضع ِ مردم تاسّف آور بود✍چند قلّاده گرگ ِ درباریاصطلاحاً بزرگ ِ درباریاز همان ها که قیّم ِ همه اندمثل ِ انبارهای اطعمه اندمفلس الدوله های ویکتوریاجیره خواران ِ قورت داده حیادر قیام و قعود ِ مرگی چندمُهرشان خورد پای برگی چنددور از چشم ِ مردمان به نهفتخاکمان را فروختند به مفتانگلستان جنوب را ( قُر) زدارتش ِ روس هم میانبُر زد✍اجنبی آنچنان جسارت داشتکه شب وروز قصد غارت داشتشاه هم خورد و برد دلّآلشننگ ِ ( السلطنه ) به دنبالشوان یکی ماند تا سَرَک بکشدننگ ِ (الملک ) را یدک بکشدسهم ِ خلق خدا از آن همه سودسفره ای از طعام خالی بوددست ِ دشمن از آستین ِ خودیزخم می زد به سرزمین ِ خودیدرد شاید فراتر از این بودبیم ِ مهجور ماندن ِ دین بودسفره , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها