رباعی هاوغزل های جلیل واقع طلب،نگین شهرباران

ساخت وبلاگ
اول دورم، چهاردیوارکشید

ازمن،یک عکس هم به اصرارکشید

بعدازآن هم درآتش انداخت مرا

من دودشدم،نشست سیگارکشید

تنگ است دلم،جان ِتوتنگ است دلم

دیوانه ی صورتی قشنگ است دلم

انگشت بزن به ماشه ، شلیکم کن

مانندِ فشنگ ،درتفنگ است دلم

باخشم ، نگاه کردی و دم نزدم

حرف ازاینکه به پات هستم نزدم

محضِ چه به سنگسارمن دل بستی؟

من سنگِ تورابه سینه ام کم نزدم

چون آینه ،از آه مکدّر شده ام

بی توغزلی، تاثرآور شده ام

وقتی تو بهارفصل هایم نشدی

پرپرشده ام،جان ِتوپرپرشده ام

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ساعت 0:27  توسط جلیل واقع طلب  | 
رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : طلب,نگین,شهرباران, نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 165 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 5:27