اول دورم، چهاردیوارکشید
ازمن،یک عکس هم به اصرارکشید
بعدازآن هم درآتش انداخت مرا
من دودشدم،نشست سیگارکشید
☀
تنگ است دلم،جان ِتوتنگ است دلم
دیوانه ی صورتی قشنگ است دلم
انگشت بزن به ماشه ، شلیکم کن
مانندِ فشنگ ،درتفنگ است دلم
☀
باخشم ، نگاه کردی و دم نزدم
حرف ازاینکه به پات هستم نزدم
محضِ چه به سنگسارمن دل بستی؟
من سنگِ تورابه سینه ام کم نزدم
☀
چون آینه ،از آه مکدّر شده ام
بی توغزلی، تاثرآور شده ام
وقتی تو بهارفصل هایم نشدی
پرپرشده ام،جان ِتوپرپرشده ام
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ساعت 0:27  توسط جلیل واقع طلب |
رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید
برچسب : طلب,نگین,شهرباران, نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 165 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 5:27