بازهم ز دستتان چون همیشه دلخورم جلیل واقع طلب

ساخت وبلاگ

بازهم ز دستتان چون همیشه دلخورم

آه دست ِ خالی ام آه سینه‌ی پُرم

گرچه سرخرویی‌ام ازکتاب سیلی‌است

خوب گول می‌خورند مردم از تظاهرم

کم بگو که سنگینی اند مردمان چه رنگی اند

فکر کن که منهم از جنس ِ چوب و آهنم

قد نمی‌کشد تا توهم خیال من

مانده نقش مبهمی از تو در تصورم

جاده سنگلاخ و من مانده‌ام که‌راه را

با کدام پای شوق عاشقانه بسپرم

( جلیل واقع طلب)

رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 14:29