تا به دستیاری تو عشق را بر فراز آسمان علم کند جلیل واقع طلب

ساخت وبلاگ

تا به دستیاری ِ تو عشق را
برفراز ِ آسمان عَلَم کند
ناگزیر بود دست خویش را
در حوالی ِ زمین قلم کند

دید آب و نیزه نقشه می‌کشند
مثل ِ آتش از میانشان گذشت
تا حصار و فتنه و فرات را
با لبان ِ تشنه متهم کند

جاری ِ شریعه می‌گذشت و ماه
مشک را پُر آب کردو بازگشت
شرم کرد با ترنم ِ فرات
از فراز ِ تشنگی‌ش کم کند

ماه بود و مشک در حصارگرگ
یک سوار و یک تهاجم ِ بزرگ
مانده زخم ِ واپسین که چشم او
داستان ِ دیگری رقم کند

آه ای امام ِ تشنه لب ببخش
تو ستاده ای و او نشسته است
کاش می‌شد این سوار ِ غرق ِ خون
بی دو دست ِ تکیه قد عَلَم کند

شاید آرزوی ِ دیگری نداشت
غیر از اینکه مثل ِ تیغه‌ی عَلَم
قامت ِ هزار زخم خویش را
پیش پای حضرت ِ تو خم کند

جلیل واقع طلب

رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 20:16